حضور سیروس مقدم در مقام کارگردانی این سریال هم امیدوارترمان میکرد به اینکه شاید موفقیت سریال «پایتخت» دوباره تکرار شود و بسیاری از کدورتهای اخیر بین قشر مذهبی و رسانهی ملی مرتفع شود؛ کدورتهایی که به دلیل ضعف مفرط رسانهی ملی در جریان وقایع فتنهی 88 کلید خورد و با پخش سریالهایی همچون «ساختمان پزشکان» و دفاع جانانهی معاون سیما از آن بیشتر و بیشتر شد. سریال که شروع شد، تمرکز قسمتهای اول بر روی موضوع ربا و مال شبههدار نشان میداد که ظاهراً حدسمان غلط نیست و قرار است به جای دیدن فیلمفارسیهایی همچون خیانت یک مرد ایرانی به زنش و بعد فلج شدن او به سبک سریال کلید اسرار(!) و یا حکایت نخنما شدهی دوستی چندین سالهی دو دوست قدیمی که بر سر هیچ و پوچ به دشمنی تبدیل میشود و موضوعات بیخاصیت دیگری از این دست، با یک سوژهی جدید، با رنگ و بوی مذهبی و از جنس دغدغه های مردم روبرو شویم. اگرچه در همان قسمتهای اول و در اوج خوشبینی، نحوهی تصویربرداری کار برایمان سوال بود و اینکه چرا کارگردان تا این حد بر زشت و ترسناک جلوه دادن کاراکتر اصلی از طریق گرفتن کلوزآپهای متعدد و حتی اکستریم کلوزآپهای غیرمرسوم اصرار دارد. در کنار آن، رو گرفتنهای افراطی و نحوهی عجیب چادر سر کردن کاراکتر «ثریا» هم با علم به اینکه او در قسمتهای بعدی قرار است بلغزد، مشکوکمان میکرد. کمی که کار جلو رفت، سوالهایمان در مورد برخی ریز داستانهای فرعی سریال بیشتر شد. اینکه برادر شوهر ثریا با وجود اینکه تقریباً شخصیتی منفی دارد و در زمان مرگ برادرش آشکارا با خواستگاری زودهنگامش از ثریا بیحیایی کرده است، چرا همیشه تسبیح به دست میگیرد؟ اینکه قرار است از رابطهی ثریا و سرهنگ چه چیزی عايد بیننده شود؟ و در کنار این سوالها، مسئلهی رابطهی پویا -پسر ثریا- با دختر همکلاسیاش هم برایمان آزاردهنده شده بود. اینکه چرا در یک خانوادهی مذهبی کسی از دوستی پسر خانواده با یک دختر نامحرم ناراحت نمیشود و یا اگر هم نارحتی و مخالفتی هست، از آن جهت است که این دوستی به درسخواندن پویاخان لطمه میزند! اما در همین خانوادهی مذهبی همه در برابر رسمی شدن این رابطه و بهتر بگویم در برابر شرعی شدن آن موضع میگیرند؟ از آنجا که به سیروس مقدم خوشبین بودیم و نیز هنوز هم دغدغهی سازندگان سریال را بابت پرداخت به موضوع «ربا» در آشفته بازار سریالهای بیخاصیت مغتنم میدانستیم، سکوت کردیم. اما هنگامی که ثریا با سرهنگ ازدواج کرد و بعد در اثر یک اتفاق او را کشت، راستش را بخواهید دیگر یادمان رفت که این سریال در مورد چه بوده و قرار بوده چه بگوید! بیش از موضوع ربا، ذهنمان را این موضوع به خود مشغول کرد که راستی این خانوادهی مذهبی دوباره میتواند سروشکلی به خود بگیرد؟ آیا با مادری که پنهانی ازدواج کرده و بعد شوهرش را کشته است، میتوان دوباره مثل قبل سر یک سفره نشست؟ آیا با دامادی چنین حریص (مسعود) میتوان دوباره روابط خانوادگی برقرار کرد؟ اما از سوی دیگر قسمت خوشبین ذهنمان مدام یادآوری میکرد که این اتفاقات به شدت تلخ، حاصل همین گرفتن رباست و اتفاقاً نویسنده پازل خوبی را برای عبرت مخاطب طراحی کرده است. بعد ازفکر کردن به این موضوع، اگرچه کمی قانع شده بوديم، اما هنوز چند سوال بیجواب داشتيم. اول اینکه اگر ورود به مقولهی ربا تا این حد میتواند خطرناک باشد، پس چرا خانوادهی «آقا رضا» که تا گردن در این لجنزار ربا فرو رفتهاند، سهمشان از مجازاتها کمتر از «ثریا» است؟ چرا مثلاً زن آقا رضا که با زیادهخواهیهایش ظاهراً عامل اصلی رو آوردن همسرش به نزولخواری بوده است، مثل ثریا تنبیه نمیشود؟ چرا دوربین فقط با ثریا نامهربان است و در مورد آقا رضا و همسرش قرار نیست چهرهی ترسناک و یا حداقل زشتی ترسیم شود؟ راستی چرا بقیهی طلبکاران آقا رضا مثل «ثریا» بیآبرو و قاتل نشدهاند؟ مگر «ثریا» بر خلاف بقیه، ابتدا راضی به مشارکت بهجای ربا نشد؟ پس چرا بیش از دیگرانی که از همان ابتدا ربا را برگزیدند، مورد مجازات قرار گرفت؟ اگرچه اصلاً این منطق را که «گناه» آن هم از نوع «کبیره» به این دلیل بد است که زندگی دنیایی آدم را خراب میکند، قبول نداشتیم و این را در زمرهی نگاه بردهوار به دین میدانستیم که از ترس آثار گناه، انسان را به رعایت حریمهای الهی وا میدارد (چنان که از امام حسین در مورد سه نوع دینداری روایت شده است)، اما باز هم به همین منطق غلط راضی بودیم تا این بلاهایی را که سر ثریا آمده، توجیه کنیم و به ربا ربط دهیم اما ته دلمان هنوز قانع نشده و هم چنان مشکوک بودیم، چرا که سوالهایی مثل سوال های بالا بود که جوابی برایش نداشتیم و از طرفی فکر میکردیم چرا گناهی که معادل دشمنی با خداست، در رسانهی ملی به گناهی که فقط زندگی را ویران میکند، تقلیل یافته است؟ و بعد به ذهنمان میرسید که اگر در چنین شرایطی ثریا از ارتکاب به ربا پشیمان شود، کار شاقی کرده است؟ خب هر کس دیگری هم بود، با دیدن این آثار زشت گناه پشیمان میشد! اما آیا دین خدا به همین آسانی است؟ یعنی با این منطق که هر کس به سراغ ربا برود، دنیایش تا این حد خراب میشود، میتوان مردم را از نزدیک شدن به این محاربهی الهی بر حذر داشت؟ یعنی مردم نمونهای از انسانهایی که با ربا زندگی میگذرانند و اتفاقاً در ظاهر زندگی خوبی هم دارند و قتلی هم مرتکب نشدهاند، سراغ ندارند؟ و آیا بهتر نبود آثار باورپذیر دیگری برای ربا همچون سقوط معنوی و خراب شدن نسلها مد نظر قرار گیرد تا ارتکاب قتل؟ تا شاید مردم بیشتر همذات پنداری کنند؟ اما شب گذشته (دوشنبه) ماجرا برایمان فرق کرد، اگرچه تا همین قسمت قبلی از اینکه چطور یک زن مذهبی به بدترین وجه جلوی مخاطب خرد و بیآبرو میشود، حرص میخوردیم ولی با این وجود، همه چیز را به دلیل خوشبینی به آثار ربا ربط میدادیم. اما دیشب متوجه شدیم که نه! انگار چادر ثریاست که برای او عامل دردسر شده است نه ربا! چرا که اگر چادر ثریا نبود و زیر پای سرهنگ گیر نمیکرد، سرهنگ هم نمیمرد و این همه دردسر به وجود نمیآمد و فقط ثریا میماند و یک ازدواجی که فاش شدنش هم خیلی ترسناک نبوده است و البته مقداری مشکل اقتصادی! و انگار فرق ثریا با بقیه عاملین ربا، در همین چادر است و لاغیر! راستی نویسندهی سریال چرا در صحنهی تشریح قتل توسط ثریا، پای چادر او را وسط کشید؟ چرا ثریا که قرار است در این سریال نماد یک زن نگونبخت باشد، نیمی از صورتش را زیر چادر پنهان میکند و ادای سوپر مذهبیها را در میآورد؟ آیا این نوع حجاب، با نحوهی زندگی او و فرزندانش متناسب است؟ این نماهای غیر عادی از صورت ثریا به چه معناست؟ چرا نویسنده ماجرای ازدواج «پویا» و مخالفت ثریا با آن را در تقابل با ازدواج پنهانی ثریا قرار داده است؟ برای آنکه یک مادر مذهبی را به دلیل تناقض در گفتار و عملش جلوی چشم میلیونها نفر از مخاطبین و در برابر فرزند جوانش لجنمال کند؟ تأثیر این سریال بر نوع نگاه جوانان به مادر خود چیست؟ آیا مسائلی از این دست، در قسمتهای اخیر به جای مسئلهی ربا، به محوریت کار تبدیل نشده تا آنجا که اصلاً ماجرای مال شبههناک به فراموشی سپرده شده است؟ آیا اصلاً این مسائل در صداوسیما مورد توجه قرار میگیرد یا آنکه به بهانهی توجه به موضوع ربا، میتوان هر بلایی بر سر یک زن چادری محجبه آورد تا جایی که او به یک شخصیت ترحم برانگیز بیچاره تبدیل شود؟ حالا میتوان با صراحت اعلام کرد که «ربا» در این سریال موضوع اصلی نیست و خود ثریاست که برای نویسنده جذابیت دارد. به همین خاطر او برای حفظ اصول دراماتیک، هر بلایی را که میخواهد سر ثریا آوار میکند و اصلاً به تاثیرات آن توجهی ندارد. و این نه مختص این سریال که به یک روال در صداوسیما تبدیل شده است. به سریالهای اخیر صداوسیما دقت کنید. در «شیدایی» تمام اتفاقات بد بر سر خانوادهی «حاج آقا سپاهان» -به عنوان یک فرد مذهبی- تلنبار شده است. لیلا -دختر چادری همین سریال- در هر دو ازدواجش شکست خورده تا جایی که با وجود خیانت همسر دومش، خجالت میکشد برای دومین بار سرشکسته به خانهی پدری بازگردد و به همین دلیل پای همسر دروغگویش میایستد! راستی شما باشید از چادری بودن زده نمیشوید؟ نه! ظاهراً هرکه در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش می دهند! در «فرات» بین دو شخصیت به شدت مذهبی کدورت بیموردی ایجاد میشود و دو دوست قدیمی به جان هم میافتند؛ تا جایی که یکی از آنها که بر روی مسجد رفتن و خرج دادن او تأکید زیادی میشود، به بیمنطق ترین و کینهایترین آدم زمین تبدیل میشود! کمی عقبتر، در سریالهای ماه مبارک رمضان، خانوادهی «حاج بابا» در سریال «سقوط یک فرشته» چنان از هم میپاشد که فقط با یک پایان هندی میتوان آنها را دوباره دور هم جمع کرد! که البته همین اتفاق هم میافتد. استدلال همهی این اتفاقات هم این است که اگر سقوط یک فرد مذهبی را نشان دهیم، بیشتر تأثیر دارد تا نمایش لغزیدن یک غیر مذهبی. البته راست میگویند، اما اصلاً به این فکر میکنند که چرا این طور است؟ برای آنکه مذهبیهای راستین به دلیل داشتن قدرت ایمان، کمتر و سختتر به گناه تن میدهند و از این رو وقتی یکی از آنها از لحاظ معنوی سقوط میکند، نتیجه میگیریم که کید شیطان و نفس انسان تا چه حد فریبنده و آدمی تا چه میزان در معرض لغزیدن است. اما اگر قرار باشد هر روز و هر شب طی یک سریال، این خانوادههای مذهبی کلکسیونی از گناه را ردیف کنند، دیگر چگونه میتوان این مهارت شیطان و قدرت نفس اماره و جایگاه متزلزل انسان را نشان داد؟ آیا نمایش مدام سقوط یک خانوادهی مذهبی و فروپاشی آن در سریالهای متعدد، تاثیرات بدی بر روی ذهن بیننده ندارد؟ نمیخواهیم بگوییم سیروس مقدم و یا سعید فرهادی (نویسندهی سریال) عنادی با مذهب دارند. نه! هدفمان این نیست. بلکه میخواهیم در مورد برخی از انحرافاتی که ناخواسته اما به صورت پرتکرار در سریالها رخ میدهد و کم کم میرود که به یک جریان تبدیل شود، هشدار دهیم و نظارت طلب کنیم. آیا توقع زیادی است؟ و در پایان یک دغدغهی جدی! آقای ضرغامی! آقای دارابی! نگرانیم شکاف بین صداوسیما و مردمی که به چادر، به ریش تیغ نخورده، به شرعی شدن روابط دختر و پسر، به خانواده، به مفهوم مادر و به امثال آن تعصب دارند، به زودی به درهای تبدیل شود. آیا شما نگران این موضوع نیستید؟ آیا از این سریال هم به خاطر توهین به چادر تقدیر خواهید کرد؟ آيا شما كه خودتان خانوادههاي محجبهاي داريد، از اينكه در پر مخاطبترين برنامهي مجموعهي تحت امر شما، اينطور حجاب برتر به لجن كشيده شد، خجالت نكشيديد؟ آيا مدعي العموم كه بهدرستي با ويژهنامه موهن روزنامه ايران (خاتون) برخورد كرد، با خاتون صداوسيماي ضرغامي هم برخورد خواهد كرد؟ راستی آقاي دارابي کی مراسم تقدیر از «تا ثریا» را برگزار خواهد كرد؟
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : چه کسی سرهنگ را کشت, چادر ثریا, وضعیت سفید, مهدي آذرپندار, انتقاد به سیما, ,